کد مطلب:34008 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:150

نمونه هایی از سجع در کلام امیر











1. امیرمومنان علی (ع) در سخنی كه به نكوهش مخالفان پرداخته است و چنین می نماید كه این خطبه را درباره ی طلحه و زبیر و اصحاب جمل گفته باشد،[1] چنین می فرماید:

«اتخذوا الشیطان لامرهم ملاكا و اتخذهم له اشراكا، فباض و فرخ فی صدورهم و دب و درج فی حجورهم، فنظر باعینهم و نطق بالسنتهم، فركب بهم الزلل و زین لهم الخطل فعل من قد شركه الشیطان فی سلطانه و نطق بالباطل علی لسانه.»[2].

شیطان را پشتوانه ی خود گرفتند و او از آنان دامها یافت، در سینه هایشان جای گرفت و در كنارشان پرورش یافت. پس آنچه می دیدند شیطان بدیشان می نمود و آنچه می گفتند سخن او بود. به راه خطایشان برد و زشت را در دیده ی آنان آراست. شریك او شدند و كردند و گفتند، چنانكه او خواست.

[صفحه 295]

2. امیر بیان (ع) در نكوهش بصره و مردم آن پس از جنگ جمل چون وارد بصره شد سخنی ایراد كرده،[3] كه در آن سجع به زیباترین و روان ترین صورت آمده است:

«كنتم جند المرآه و اتباع البهیمه رغا فاجبتم و عقر فهربتم. اخلاقكم دقاق و عهدكم شقاق و دینكم نفاق و ماوكم زعاق و المقیم بین اظهركم مرتهن بذنبه و الشاخص عنكم متدارك برحمه من ربه.»[4].

سیاه زن بودید و از چهارپا پیروی نمودید! بانگ كرد و پاسخ گفتید، پی شد و گریختید. خوی شما پست است و پیمانتان دستخوش شكست. دو رویی تان شعار است و آبتان تلخ و ناگوار. آن كه میان شما به سر برد، به كیفر گناهش گرفتار و آن كه شما را ترك گوید، مشمول آمرزش پروردگار.

2. امیرمومنان (ع) در خطبه ای كه پس از جنگ جمل در نكوهش بصره و مردم آن در میان ایشان ایراد كرده چنین فرموده است:[5].

«الرضكم قریبه من الماء، بعیده من السماء. خفت عقولكم و سفهت حلولمكم. فانتم غرض لنا بل و اكله لاكل و فریسه لصائل.»[6].

سرزمین شما به آب نزدیك است و دور از آسمان. خردهایتان اندك است و سفاهت در شما نمایان. نشانه ی تیر بلایید و طعمه ی لقمه ربایان و شكار حمله كنندگان.

4. امیر بیان (ع) در ضمن خطبه ای درباره ی روزگار و مردم كه آن را در مسجد كوفه و در برابر عموم مردم ایراد كرده،[7] چنین فرموده است:

«ایها الناس، انا قد اصبحنا فی دهر عنود و زمن كنود، یعد فیه المحسن مسیئا و یزداد الظالم فیه عتوا. لا ننتفع بما علمنا و لا نسال عما جهلنا و لا نتخوف قارعه حتی تحل بنا.»[8].

مردم! ما در زمانه ای كینه توز و روزگاری پركفران واقع شده ایم. زمانه ای كه نیكوكار در آن بدكردار به شمار آید و ستمگر در آن سركشی افزاید. از آنچه دانستیم سود نمی بریم و آنچه را نمی دانیم نمی پرسیم و از بلا و فتنه ها، تا بر سرمان نیامده نمی ترسیم.

[صفحه 296]

مشاهده می شود كه چگونه سجع در كلام امام (ع) روان و بی پیرایه و مطلوب و مناسب جاری می گردد.

5. امیر بیان (ع) در خطبه ای در پاسخ به خوارج معترض به حكمیت در میدان جنگ صفین چنین می فرماید:[9].

«و لقد كنا مع رسول الله-صلی الله علیه و آله- تقتل آباءنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا: ما یزیدنا ذلك الا ایمانا و تسلیما و مضیا علی اللقم و صبرا علی مضض الالم و حدا فی جهاد العدو و لقد كان الرجل منا و الاخر من عدونا یتصاولان تصاول الفحلین، بتخالسان انفسهما: ایهما یسقی صاحبه كاس المنون، فمره لنا من عدونا و مره لعدونا منا.فلما رای الله صدقنا انزل بعدونا الكبت و انزل علینا النصر، حتی استقر الاسلام ملقیا جزانه و متبوئا اوطانه. و لعمری لو كنا ناتی ما اتیتم ما، قام للدین عمود و لا اخضر الایمان عود. و ایم الله لتحتلبنها دما و لتتبعنا ندما.»[10].

ما (در میدان كارزار) با رسول خدا (ص) بودیم. پدران، پسران، برداران و عموهای خویش را می كشتیم و این امر جز بر ایمان و تسلیم و شكیبایی در سختیها و كوشایی مان در جهاد با دشمن نمی افزود. گاه تنی از ما و تنی از سپاه دشمن به یكدیگر می جستند و چون دو گاو نر سر و تن هم رامی خستند. هر یك می خواست جام مرگ را به دیگری بپیماید و از شربت مرگ سیرابش نماید. گاه نصرت از آن ما بود و گاه دشمن گوی پیروزی را می ربود. چون خداوند (ما را آزمود) و صدق ما را مشاهدت فرمود، دشمن ما را خوار ساخت و رایت پیروزی ما را برافراخت. چندان كه اسلام به هر شهر و دیار رسید و حكومت آن در آفاق پایدار گردید. به جانم سوگند كه اگر رفتار ما همانند شما بود، نه ستون دین برجای بود و نه درخت ایمان شاداب و خوشنما. سوگند به خدا كه از این پس خون خواهید خورد و پشیمانی خواهید برد.

در این خطبه ی امام (ع) دو نوع سجع به كار رفته است: میان واژزه ی «اللقم» و «الالم» سجع متوازی،[11].

[صفحه 297]

6. ایمرمومنان (ع) در خطبه ای كه صلوات فرستادن بر پیامبر اكرم (ص) را تعلیم داده،[12] چنین فرموده است:

«اللهم داحی المدحوات و داعم المسموكات و جابل القلوب علی فطرتها: شقیها و سعیدها. اجعل شرائف صلواتك و نوامی بركاتك، علی محمد عبدك و رسولك الخاتم لما سبق و الفاتح لما انغلق و المعلن الحق بالحق و الدافع جیشات الاباطیل و الدامغ صولات الاضالیل، كما حمل فاضطلع، قائما بامرك، مستوفزا فی مرضاتك، غیر ناكل عن قدم لا واه فی عزم واعیان لوحیك، حافظا لعهدك، ماضیا علی نفاذامرك، حتی اوری قبس القابس و اضاء الطریق للخابط و هدیت به القلوب بعد خوضات الفتن و الاثام و اقام بموضحات الاعلام و نیرات الاكام، فهو امینك المامون و خازن علمك المخزون و شهیدك یوم الدین و بعیثك بالحق و رسولك الی الخلق.»[13].

بار خدایا، ای گستراننده هر گستره و ای برافرازنده ی آسمانهای بالا برده، ای آفریننده ی دلها، بر وفق سرنوشت، بدبخبت بود و یا نیكو سرشت. بهترین درودها و پربارترین بركتها را خاص بنده و پیامبر خود گردان، كه خاتم پیامبران پیشین است. و گشاینده ی درهای بسته (رحمت بر مردم زمین). آشكار كننده ی حق با برهان، فروشناننده ی طغیان و درهم كوبنده ی شوكت گمراهان. چنان كه او بار رسالت را نیرومندانه برداشت (و حق آن را چنانكه باید بگذاشت). در انجام دادن فرمانت برپا و در طلب خشنودی ات پویا، نه از اقدامی روگردان و نهدر عزمی سست و ناتوان. وحی تو را به گوش جان شنوا و عهد تو را نگبهان و در راه اجرای فرمان تو روان. چندان كه چراغ جویندگان حق را فروغ بخشید و بر سر راه گمراهان چون خورشیدی بدرخشید و دلهای فرورفته در موجهای شبهت، به راهنمایی او رخت به كنار كشید. نشانه های روشن را برپا داشت و احكام را (چون موكلانی) بر مردمان گماشت. او تو را امانتداری استدرستكار و گنجینه ی علم تو را پاسدار. گواه توست در روز قیامت و برانگیخته ی توبه رسالت و فرستاده ی تو بر آفریدگان و امت.

[صفحه 298]

7. امیربیان (ع) در تبیین دنیا و پرهیز از دلبستگی بدان در كلامی پیچیده به سجعهای نیكو چنین فرموده است:

«دار بالبلاء محفوفه و بالغدر معروفه، لا تدوم احوالها و لا یسلم نزالها. احوال مختلفه و تارات متصرفه العیش فیها مذموم و الامان منها معدوم و انما اهلها فیها اغراض مستهدفه، ترمیهم بسامها و تفنیهم بحمامها. و اعلموا عبادالله انكم و ما انتم فیه من هذه الدنیا علی سبیل من قد مضی قبلكم، ممكن كان اطول منكم اعمارا و اعمر دیارا و ابعد آثارا، اصبحت اصواتهم هامده و یاحهم راكده و اجسادهم بالیه و دیارهم خالیه و اثارهم عافیه. فاستبدلوا بالقصور المشیده و النمارق الممهده الصخور و الاحجار المسنده و القبور اللاطئه الملحده، التی قد بنی علی الخراب فناوها و شید بالتراب بناوها، فمحلها مقترب و ساكنها مغترب، بین اهل محله موحشین و اهل فراغ متشاغلین، لا یستانسون بالاوطان و لا یتواصلون تواصل الجیران، علی ما بینهم من قرب الجوار و دنو الدار. و كیف یكون بینهم تزاور و قد طحنهم بكلكله ابلی و اكلتهم الجنادل و الثری! و كان قد صرتم الی ما صاروا الیه و ارتهنكم ذلك المضجع و ضكمك ذلك المستودع. فكیف بكم لو تناهت بكم الامور و بعثرت القور: (هنالك تبلو كل نفس ما اسفلفت و ردوا الی الله مولاهم الحق وضل عنهم ما كانوا یفترون)[14].


دنیا خانه ای است فراگرفته ی بلا، شناخته به بی وفایی و دغا. نه به یك حال پایدار است و نه مردم آن از سلامت برخوردار. دگرگونی پذیرد، رنگی دهد و رنگ دیگر گیرد. زندگی در آن ناباب است وایمنی در آن نایاب و مردم دنیا نشانه هایند، كه آماجشان سازد. تیرهای خود به آنان افكندن بهكام مرگشان دراندازد. و بندگان خدا، بدانید كه شما و آنچه در آنید، به راه آنان كه پیش از شما بودند روانید كه زندگی شان از شما درازتر بود و خانه هایشان بسازتر و یادرگارهایشاندیربازتر. كنون آواهایشان نهفته شد و بادهایشان فروخته.

[صفحه 299]

تن هایشان فرسوده گردید، خانه هایشان تهی و نشانه هایشان ناپدید. كاخهای افراشته و بالشهای انباشته رابه جان نهادند و زیر خرسنگها و درون گورهای به هم چسبیده فتادند، جایی كه آستانه اش را ویرانی پایه است و استواری بنایش را خاك، مایه. جای آن نزدیك است و باشنده ی آن دور و به كنار، میان مردم محله ای ترسان، به ظاهر آرام و در نهان گرفتار. نه در جایی كه وطن گرفته اند، انس گیرند و نه چون همسایگان یكدیگر را پریرند. با آنكه نزدیك به هم آرامیده اند خانه ی هم را ندیده اند و چه سان یكدیگر را دیدار كنند كه فرسودگی شان خرد كرده است و سنگ و خاك آنان را در كام فروبرده. گویی شما هم به جایی رفته اید كه آنان رفته اند و آن خوابگاه به گروتان برداشته و آن امانت جای شما را در كنار خود داشته. پس چگونه خواهید بود اگر كار شما به سر اید و گورها سر گشاید؟ «آن هنگام آزموده می شود هر كس بدانچه پیشاپیش فرستاده و بازگردانیده می شوند به سوی خدا كه مولای راستین آنهاست و به كارشان نیاید آنچه به دروغ برمی یافتند».

8. امیرمومان علی (ع) در سخنی كه در نكوهش شامیان و پیروان معاویه ایراد كرده، چنین فرموده است:

«جفاه طغام و عبید اقزام. جمعوا من كل اوب و تلقطوا من كل شوب، ممن ینبغی ان یفقه و یودب و یعلم و یدرب و یولی علیه یوخذ علی یدیه.»[15].

درشتخویانی دون پایه و بندگانی فرومایه. از هر گوشه گرد آ وریده و از این سو و آن سو چیده. مردمی كه بایستی اكام دینشان اندوزند و ادبشان بیاموزند و تعلیمشان دهند و كار آزموده شان كنند و بر آنان سرپرست بگمارند و دستشان گیرند و به كارشان وادارند


صفحه 295، 296، 297، 298، 299.








    1. منهاج البراعه الخوئی، ج 3، ص 151. پرتوی از نهج البلاغه، ج 1، ص 175.
    2. نهج البلاغه، خطبه ی 7.
    3. ن. ك: ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه الدینوری، عیون الاخبار، دارالكتاب العربی، بیروت، ج 1، ص 217، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، الطبعه الاولی، داراحیاء الكتب العربیه، القاهره، 1960 م. ص 151، ابوعبدالله محمد بن النعمان البغدادی الملقب بالمفید، الجمل و النصره لسید العتره فی حرب البصره، تحقیق السید علی میر شریفی، الطبعه الاولی، مكتبه الاعلام الاسلامی، قم، 1413 ق. ص 407.
    4. نهج البلاغه، كلام 13.
    5. الجمل، ص 407.
    6. نهج البلاغه، كلام 14.
    7. پرتوی از نهج البلاغه، ج 1، ص 390.
    8. نهج البلاغه، خطبه ی 110.
    9. وقعه صفین، ص 520، پرتوی از نهج البلاغه، ج 1، ص 553.
    10. نهج البلاغه، كلام 56.
    11. «سجع متوازی» چنان است كه در آخر دو جمله كلماتی آورند كه فقط در حرف روی یكی باشند، مانند «هر نفسی كه فرومی رود مد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات.» (گلستان). فرهنگ معین، ج 2، ص 1839.
    12. شرح ابن ابی الحدید، ج 19، صص 135 -134.
    13. نهج البلاغه، خطبه ی 72.
    14. قرآن، یونس 30.
    15. همان، كلام 238.